ایامی که مصیبت تمامی انبیاء برای یک نفر واقع شد
شیخ مفید رضوان الله علیه روایت کرده است که امام هادی علیه السلام در زیارتنامهی امیر المومنین علیه السلام میفرماید:
فأشبهت محنتك بهما بمحن الأنبیاء علیهم السلام عند الوحدة وعدم الأنصار.
شبیه شد مصیبت تو به خاطر آن دو (ابو بکر و عمر) به مصیبت تمامی انبیاء آن هنگام که تنها بودند و یاوری نداشتند.
المزار الکبیر، تالیف شیخ مفید، صفحه ۱۵۷، چاپ منشورات مکتبة العلامة المجلسی رحمه الله
در این ایام چه بر مولای ما امیر المومنین علیه السلام توسط آن دو ملعون وارد شد که مصیبت او به مصیبت همهی انبیاء شبیه شد؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله به دست عایشه و حفصه مسموم و به شهادت رسیدند
عیاشی رضوان الله علیه عالم و مفسر بزرگ شیعه روایت کرده است:
عن عبد الصمد بن بشیر عن أبی عبد الله علیه السلام قال: تدرون مات النبی صلی الله علیه و آله أو قتل إن الله یقول: " أفإن مات أو قتل انقلبتم على أعقابكم " فسمّ قبل الموت أنّهما سقتاه [قبل الموت]. فقلنا إنهما و أبوهما شرّ من خلق الله.
عبد الصمد بن بشیر گوید که امام صادق علیه السلام فرمودند: میدانید پیامبر صلی الله علیه و آله درگذشت یا کشته شد. همانا خدا میفرماید: اگر وفات کند یا کشته شود، آیا به گذشتهتان بر میگردید؟ پس پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از مرگ مسموم شد و همانا آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم خوراندند. راوی گوید: پس گفتیم که آن دو زن و پدرانشان بدترین مخلوقات خدایند.
تفسیر العیاشی، جلد ۱، صفحه ۲۲۴
علامه مجلسی رضوان الله علیه در مورد این روایت مینویسد:
عیاشی به سند معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که عایشه و حفصه آن حضرت را به زهر شهید کردند. و محتمل است که هر دو زهر در شهادت آن حضرت دخیل بوده باشد.
جلاء العیون، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۱۱۲
منظور علامه از دو سم یکی سم خیبر است و دیگری سمی که در روزهای آخر حیاتش به او نوشاندند. سران رژیم غاصب (ابو بکر و عمر و دخترانشان و.) برای اینکه اسم آنها به عنوان قاتلین حضرت رسول در جامعه پخش نشود به دست و پا افتادند و صحنه را غبار آلود کردند و گفتند: درست است که رسول خدا مسموم شده اما این اثر سم خیبر در سال هفتم هجری بوده است که اینک او را از پای درآورده است!!! البته هیچ عاقلی چنین بهانه واهی را نمیپذیرد زیرا رسول خدا در سال ۱۱ هجری کشته شده و حادثه خیبر در سال هفتم اتفاق افتاده است !!! از آن گذشته رسول خدا صلی الله علیه و آله از مسمومیت طعام خیبر توسط جبرئیل آگاه شد و از آن نخورد. عایشه نیز از آن واقعه عبرت گرفت وخوردن سم را به اختیار خود پیامبر نگذاشت بلکه به زور آن را به حضرت خوراند. پس قطعا شهادت حضرت به خاطر آخرین سم که توسط عایشه به او خورانده شد و حضرت به خاطر ضعف ناشی از مسمومیت نتوانستند مقاومت کنند و به شهادت رسیدند.
پیشگویی رسول خدا صلی الله علیه و آله به شهادتش به وسیله سم
سلیم بن قیس هلالی از عبدالله بن جعفر نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خطبه ای خواندند و فرمودند:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِیٌّ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِیٌّ فَابْنِیَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ فَقَامَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع وَ هُوَ یَبْكِی فَقَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تُقْتَلُ قَالَ نَعَمْ أَهْلِكُ شَهِیداً بِالسَّمِّ وَ تُقْتَلُ أَنْتَ بِالسَّیْفِ وَ تُخْضَبُ لِحْیَتُكَ مِنْ دَمِ رَأْسِكَ.
ای مردم! زمانی که من شهید شوم، علی اولی به نفس شماست، و زمانی که علی به شهادت برسد، فرزندم حسن اولی به نفس مومنین است پس علی بن ابی طالب علیهما السلام ایستاد و در حالی که گریه میکرد، فرمود: پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا! آیا کشته میشوی؟! حضرت فرمود: بله، به وسیله سم به شهادت میرسم، و تو با شمشیر کشته میشوی و محاسنت از خون سرت خضاب میشود.
كتاب سلیم بن قیس الهلالی معروف به اسرار آل محمد، جلد ۲، صفحه ۸۳۷-۸۳۸
فریاد جبرئیل علیه السلام در هنگام ضربت خوردن امیر المومنین علیه السلام
ابو الحسن بکری رحمه الله روایت کرده است:
ونادى جبرئیل علیه السلام بین السماء والارض بصوت یسمعه كل مستیقظ : تهدمت والله أركان الهدى ، وانطمست والله نجوم السماء و أعلام التقى ، وانفصمت والله العروة والوثقى ، قتل ابن عم محمد المصطفى ، قتل الوصی المجتبى ، قتل علی المرتضى ، قتل والله سید الاوصیاء ، قتله أشقى الاشقیاء ».
جبرئیل علیه السلام در هنگام ضربت خوردن حضرت امیر المومنین علیه السلام در میان زمین و آسمان فریادی کرد که هر شخص بیداری شنید و فرمود: به خدا سوگند ستونهای هدایت در هم شکست و نشانههای تقوا محو شد و ریسمان محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید و پسر عموی مصطفی صلی الله علیه و آله کشته شد؛ علی مرتضی به شهادت رسید و بدبختترین اشقیاء وصی برگزیده و سرور اوصیاء را شهید نمود.
مقتل امیر المومنین علیه السلام، تالیف ابو الحسن بکری، نسخه خطی
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۴۲، صفحه ۲۸۲، چاپ دار احیاء التراث العربی
منظور از فلق در قرآن چیست؟
خداوند در سوره فلق میفرمایند:
قل اعوذ بربّ الفلق
اما فلق چیست؟
علامه مجلسی رضوان الله علیه در کتاب عین الحیات آورده است که از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
فلق، چاهی است در جهنم، که اهل جهنم از شدت حرارت آن استعاذه مینمایند و از خدا طلب مینمایند که نفسی بکشند. چون نفس کشید، جمیع جهنم را سوزانید. در آن چاه صندوقی از آتش است، که اهل آن چاه از حرارت آن صندوق استعاذه مینمایند؛ و آن تابوتی است که در آن تابوت، شش کس از پیشینیان و شش کس از پسینیان جا دارند. اما شش نفر اول: پسر آدم است (قابیل) که برادر خود را کشت؛ نمرود که ابراهیم (علیه السلام) را در آتش انداخت؛ فرعون و سامری که گوساله پرستی را در دین خود رواج داد؛ آن کسی (یعنی یهودا) که یهود را پس از پیغمبرشان گمراه کرد؛ و آن کسی (یعنی پولس) که نصاری را بعد از پیغمبرشان گمراه کرد و اما آن شش نفر آخر: ابو بکر، عمر، عثمان، معاویه، سرکرده خوارج نهروان و ابن ملجم.
عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، جلد ۲، صفحه ۶۶ـ۶۷، انتشارات انوار الهدی، سال ۱۳۸۲
البته دستان تحریفگر حکومتی این روایت را هم در چاپهای جدید تحریف کردند!!! همان طور که دیدید در این روایت امام صادق علیه السلام صریحا نام افرادی را که به دلیل بنیان گذاری ظلم و ستم و تحریف دین خدا و فساد در زمین در تابوتی پستترین نقطه جهنم به نام چاه فلق تحت شدیدترین عذاب جهنم هستند را میبرد اما در چاپ انتشارات یقظه سال ۱۳۹۴ با ویرایش کاظم عابدینی مطلق این حدیث سانسور شده و ناشر اسامی ابو بکر، عمر، عثمان و معاویه را حذف و جای آنها نقطهچین گذاشته است!!!
عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، صفحه ۴۰۸، انتشارات یقظه، سال ۱۳۹۴
قضاوت با شما
خطبه الغدرة؛ خطبهای کمتر شنیده شده از امیر المومنین علیه السلام خطاب به غاصبین خلافت
علامه میرجهانی قدس الله روحه الشریف مینویسد:
در کتاب صوارم الحاسمة فی تاریخ اهراء فاطمة، تألیف علامه محدث آقا فتح الله کمالی استر آبادی، مأخوذ از نسخه مخطوط که در نجف اشرف در کتابخانه شوشتریها، از موقوفات مرحوم شیخ علی محمد نجف آبادی، و از کتاب کشف اللئالی ابن العرندس نقل کرده که چنین روایت کرده:
ایَّتُهَا الْغَدَرَةُ الْفَجَرَةُ، وَ النَّطَفَةُ الْقَذَرَةُ الْمَذَرَةُ، وَ الْبَهیمَةُ السَّآئمَةُ، نَهَضْتُمْ عَلى اقْدامِکُمْ، وَ شَمَّرْتُمْ لِلضَّلالِ عَنْ ساعِدِکُمْ، تَبْغُونَ بِذلِکَ النِّفاقَ، وَ تُحِبّوُنَ مُراقَبَةَ الْجَهْلِ وَ الشِّقاقِ افَظَنَنْتُمْ انَّ سُیُوفَکُمْ ماضِیَةٌ، وَ نُفوُسَکُمْ واعِیَةٌ، الا سآءَ ما قَدَّمْتُمْ انْفُسَکُمْ. ایَّتُهَا الْأَوَقَةُ الْمُتَشَتِّتَةُ بَعْدَ اجْتِماعِها، وَ الْمُلْحِدَة بَعْدَ انْتِقاعِها، وَ انْتُمْ غَیْرُ مُراقِبینَ، وَ لا مِنَ اللَّهِ بِخآئِفینَ، اجَلْ وَ اللَّهِ ذلِکَ امْرٌ ابْرَزَتْهُ ضَمآئِرُکُمْ، وَ اضْرَبَتْ عَنْ مَحْضِهِ خُبْثُ سَرآئِرِکُمْ فَاسْتَبْقوُا انْتُمْ الْجَذَلُ بِالباطِلِ فَتَنْدِمُوا، وَ نَسْتَبْقى نَحْنُ الْحَقَّ فَیَهْدینا رَبُّنا سَوآءَ السَّبیلِ، وَ یُنْجِزُ لَنا ما وَعَدَنا عَلىَ الصَّبْرِ الْجَمیلِ وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبیدِ. فَدَحْضاً دَحْضاً، وَ شَوْهَةً شَوْهَةً، لِنُفُوسِکُمُ الَّتى رَغِبَتْ بِدُنْیا طالَ ما حَذَّرَکُمْ رَسوُلُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ عَنْها، فَعَلِقْتُمْ بِاَطْرافِ قَطیعَتِها، وَ رَجَعْتُمْ مُتَسالِمینَ دُونَ جَدیعَتِها، زَهِدَتْ نُفوُسُکُمْ الْأَمَّارَةُ فىِ الْأخِرَةِ الْباقِیَةِ، وَ رَغِبَتْ نُفوُسُنا فیها زَهِدْتُم فیهِ، وَ الْمَوْعِدُ قَریبٌ، وَ الرَّبُّ نِعْمَ الْحاکِمُ. اوَ تُضْرَبُ اَّهْرآءُ نَهْراً، وَ یُؤْخَذُ مِنَّا حَقُّنا قَهْراً وَ جَبْراً فَلا نَصیرَ وَ لا مُجیرَ، وَ لا مُسْعِدَ وَ لا مُنْجِدَ، فَلَیْتَ ابْنَ ابى طالِبٍ ماتَ قَبْلَ یَوْمِهِ فَلا یَرَى الْکَفَرَةَ الْفَجَرَةَ قَدِ ازْدَحَموُا عَلى ظُلْمِ الطَّاهِرَةِ الْبَرَةِ فَتَبّاً تَبّاً وَ سُحْقاً سُحْقاً، ذلِکَ امْرٌ الىَ اللَّهِ مَرْجِعُهُ، وَ الى رَسوُلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ سَلَّمَ مَدْفَعُهُ، فَقَدْ عَزَّ عَلىَ ابْنِ ابیطالِبٍ انْ یُسَوَّدَ مَتْنُ فاطِمَةَ ضَرْباً، وَ قَدْ عُرِفَ مَقامُهُ، وَ شُوهِدَتْ ایَّامُهُ، فَلا یَثُورُ الى عَقیلَتِهِ، وَ لا یُصِرُّ دُونَ حَلیلَتِهِ، فَالصَّبْر ایْمَنُ وَ اجْمَلُ، وَ الرِّضا بِما رَضِىَ اللَّهُ بِهِ افْضَلُ، لِکَیْلا یَزوُلَ الْحَقُّ عَنْ وَقْرِهِ، وَ یَظْهَرَ الْباطِلُ مِنْ وَکْرِهِ، حَتّى الْقى رَبّى فَاَشْکُو الَیْهِ مَا ارْتَکَبْتُمْ مِنْ غَصْبِکُمْ حَقّى وَ تَماطُلِکُمْ صَدْرى، وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ، وَ ارْحَمُ الرَّاحِمینَ، وَ سَیَجْزىِ اللَّهُ الشَّاکِرینَ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».
امیر المومنین علیه السلام پس از اینکه آن حضرت را به مسجد بردند تا از او بیعت بگیرند، خطبهای ایراد فرمود که متن آن خطبه چنین است: اى شکنندگان عهد و پیمان! اهل فسق و فجور و گناهان! و مرتکبین کارهاى حرام! و اى متهمین به ریبه و آلودگان به عیب و فساد که مردمان از فساد اخلاق شما دورى کنندگانند! اى اشخاص خبیث النفس نفهم بیتمیزى که مانند حیوانات چراکننده حق را از باطل تمیز نمیدهید! روى قدمهاتان بلند شدهاید، و آستینهاى خود را بالا بردهاید براى گمراهى تا به آن، آتش نفاق را دامن زنید و دوست میدارید، مراقب نادانى و مخالفت باشید. آیا گمان کردهاید که شمشیرهاى شما تیز و برنده است، و نفسهاى شما حفظ کننده و گردآورنده است؟ بد چیزى براى خود پیش فرستادید. اى گروهى که پس از گرد آمدن با هم پراکنده خواهید شد، و عدول کننده از حق و اهل نزاع و جدال میباشید، نه مراقب حقید، و نه از خدا میترسید. آرى به ذات خدا قسم! آن امرى است که ضمیرهاى شما آنرا بروز داده است از صیحه فزعناک، آن خباثت باطنهاى شما پیشى میگیرد به ثابت بودن در باطل، پس پشیمان خواهید شد، و ما هم بر حق باقى میمانیم، پروردگار ما ما را به راه راست راهنمایى میکند، و وفا میکند براى ما آنچه را که وعده داده است ما را از جهت صبر و بردبارى پاکیزهاى که کرده و میکنیم، و نیست پروردگار تو ستم کننده مر بندگان را. این کردار شما باطل و ناچیز شدنى است، خدا زشت و قبیح گرداند روهاى شما را، و لعنت کند شما را براى آن که نفسهاى شما میل کرده است به دنیایى که به درازى کشید زمانى که رسول خدا صلی الله علیه و آله شما را میترسانید از دوستى و علاقه به آن، و دل بستهاید به جانب آن، و انواع متاع و لذات آن، و برگشتهاید و دست بدست یکدیگر دادهاید به دشمنى در مقابل کسى که وادار کرده است نفس خود را بر مشقت عظیمه براى ظفر یافتن به حاجتى که دارد. ترک کرده است نفسهاى امّاره شما آخرت باقى را، و حال آنکه نفسهاى ما رغبت دارد در آنچه که شما ترک کردهاید، وعدهگاه ما و روز وعده یعنى قیامت نزدیک است و پروردگار خوب حاکمى است. آیا زهرا زده میشود به زجر؟ و حق ما از ما گرفته میشود به قهر و غلبه و جبر؟ پس هیچ یاریکننده و نجاتدهندهاى نیست، و هیچ معین و یاورى نیست. کاش پسر ابی طالب پیش از این روز مرده بود، و نمیدید که کفار و فجار هجوم بیاورند و ازدحام کنند بر ظلم و ستم کردن در حق فاطمهاى که پاکیزه و نیکوکار است، خدا ایشان را هلاک کند، و ملازم خسران قرار دهد، و دور گرداند آنها را از رحمت خود، این کارى که کردند بازگشت آن بهسوى خداست، و دفاع آن با رسول خدا صلی الله علیه و آله است. بسیار دشوار است بر پسر ابی طالب که پشت فاطمه از زدن سیاه شود، و حال آن که از پیش مقام او شناخته شده بود، و روزهاى عزت و عظمت او دیده شده بود، و از جا جستن نکند به حمایت عقیله خود، و اصرارى نداشته باشد در دفع ضرر از حلیله خود، پس میمنت صبر و بردبارى زیادتر و پاکیزهتر است، و خوشنود بودن به آنچه که خدا به آن خشنود است برتر و بهتر است، براى این که حق از ثبات و س خود بیرون نرود و به جاى بماند، و باطل هم در جاى خود ظاهر شود تا وقتى که ملاقات کنم رحمت پروردگار خود را، و بهسوى او شکایت کنم از آنچه که شماها مرتکب شدید از غصب کردن شما حق مرا، و عقب انداختن و تعلل ورزیدن از آنچه در سینه من است، و او بهترین حکمکنندگان، و رحمکنندهترین رحمکنندگان است، و زود باشد که جزا دهد خدا سپاسگزاران را، و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است.
جنة العاصمة، تألیف علامه میرجهانی، صفحه ۴۹۶-۴۹۸، چاپ موسسه فرهنگی هنری شمس الضحی
حقانیت غدیر و امامت و ضلالت خلفای غاصب در کلام حضرت زهرا سلام الله علیها
شیخ ابو القاسم خزاز قمی رضوان الله علیه روایت کرده است:
حدثنا علی بن الحسین، قال حدثنا محمد بن الحسین الکوفی، قال حدثنا محمد بن علی بن زکریا، عن عبد الله بن الضحاک، عن هشام بن محمد، عن عبد الرحمن، عن عاصم بن عمر، عن محمود بن لبید قال: لما قبض رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم کانت فاطمة تأتی قبور الشهداء وتأتی قبر حمزة وتبکی هناک، فلما کان فی بعض الایام أتیت قبر حمزة رضی الله عنه فوجدتها صلوات الله علیها تبکی هناک، فأمهلتها حتى سکتت، فأتیتها وسلمت علیها وقلت: یا سیدة النسوان قد والله قطعت أنیاط قلبی من بکائک. فقالت: یا با عمر یحق لی البکاء، ولقد اصبت بخیر الاباء رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم، واشوقاه الى رسول الله، ثم أنشأت علیها السلام تقول: إذا مات یوما میت قل ذکره * وذکر ابى مات والله اکثر. قلت: یا سیدتی انی سائلک عن مسألة تلجلج فی صدری. قالت: سل. قلت: هل نص رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم قبل وفاته على علی بالامامة ؟ قالت: واعجباه أنسیتم یوم غدیر خم. قلت: قد کان ذلک، ولکن أخبرینی بما أسر الیک. قالت: أشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: علی خیر من أخلفه فیکم، وهو الامام والخلیفة بعدی، وسبطی وتسعة من صلب الحسین أئمة أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین، ولئن خالفتموهم لی الاختلاف فیکم الى یوم القیامة. قلت: یا سیدتی فما باله قعد عن حقه ؟ قالت: یا با عمر لقد قال رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم: مثل الامام مثل الکعبة إذ تؤتى ولا یأتی - أو قالت: مثل علی - ثم قالت: أما والله لو ترکوا الحق على أهله واتبعوا عترة نبیه لما اختلف فی الله تعالى اثنان، ولورثها سلف عن سلف وخلف بعد خلف حتى یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، ولکن قدموا من أخره وأخروا من قدمه الله، حتى إذا ألحد المبعوث وأوذعوه الحدث المحدوث واختاروا بشهوتهم وعملوا بآرائهم، تبا لهم أو لم یسمعوا الله یقول " وربک یخلق ما یشاء ویختار ما کان لهم الخیرة " بل سمعوا ولکنهم کما قال الله سبحانه " فانها لاتعمى الابصار ولکن تعمى القلوب التی فی الصدور "، هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم ونسوا آجالهم، فتعسا لهم وأضل أعمالهم، أعوذ بک یا رب من الحور بعد الکور.
محمود بن لبید گوید: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، حضرت فاطمه سلام الله علیها نزد قبر شهدای احد و قبر حمزه علیه و میآمد و در آنجا میگریست؛ روزى آن حضرت را دیدم که بالاى قبر حمزه آمده و گریه میکند؛ او را به حال خود گذاردم تا آرام شد، [آنگاه] نزدش آمدم و بر او سلام کردم و عرض کردم: اى سرور ن شما که [با این گریه خود] شاهرگ قلب مرا پاره کردید؟ فرمود: اى ابا عمر، گریه بر من سزاوار نیست زیرا به فقدان بهترین پدران یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفتار شدم، سپس این شعر را [که ترجمهاش این است] انشاء فرمود: هر که مرد، نامش از بین رود ولی نام پدر من به خدا سوگند تا من زندهام بزرگ است. عرض کردم: اى بانوی من، سوالى دارم که در سینه من خلجان کرده و میخواهم از شما بپرسم؟ فرمود: بپرس، عرض کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله پیش از مرگش به امامت علی علیه السلام تصریح کرد؟ فرمود: بسیار عجیب است! آیا روز غدیر خم را فراموش کردهاید؟ عرض کردم: بلی [جریان غدیر خم] صحیح است، ولی به آنچه در پنهانی [رسول خدا صلى الله علیه و اله] به شما خبر داده مرا آگاه فرما. فرمود: خدا را گواه میگیرم که شنیدم میفرمود: علی بهترین کسی است که او را پس از خود در میان شما میگذارم؛ و او امام و خلیفه بعد از من میباشد، و پدر دو سبط من است، و نه تن از صلب حسین امامان نیکوکارند، که اگر پیرویشان کنید ایشان را راهنمایانی هدایت کننده وهدایت شده مییابید، و اگر مخالفتشان کنید اختلاف و تفرقه تا روز قیامت در میان شما باشد، عرض کردم: اى بانوى من پس برای چه از گرفتن حقش خوددارى کرد؟ فرمود: اى ابا عمر رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: مثل امام - یا آنکه فرمود: مثل علی - همانند کعبه است که به سوی او روند و او به جانب کسی نمیآید؛سپس فرمود: به خدا سوگند اگر حق را بر اهلش واگذارده بودند و از عترت پیغمبرشان پیروی کرده بودند در باره خداوند دو نفر با هم اختلاف نمیکردند و گذشتگان و آیندگان [امامت] را از هم ارث میبردند تا قائم ما که نهمین فرزند حسین است قیام کند، ولکن آن کس که خدایش به عقب انداخته مقدم داشتند و آن کس که خدایش مقدم داشته به عقب انداختند تا آن گاه که فرستاده حق را در لحد نهاده و به خاک سپردند، و خواسته دل خود را برگزیده [و پیرویش کردند] و به راى خود عمل نمودند، نابودى بر آنها باد؛ آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود: پروردگار تو آنچه را که میخواهد خلق می کند و هرچه را بخواهد اختیار میکند و برای آنان اختیاری نیست؟ افسوس، [که سران سقیفه] آرزوها [و هوسهای] خود را در دنیا تحقق بخشیدند و از آینده خود غافل ماندند، خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند؛ ای پروردگار من به تو پناه می برم از کمی یاران پس از پیروزی و فراوانی آنان.
کفایة الاثر، تالیف ابو القاسم خزاز، صفحه ۳۰۲-۳۰۴، حدیث ۱۲۳، چاپ انتشارات دلیل ما
لعن قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها توسط پیامبر صلی الله علیه و آله
شیخ ابو الفتح کراجکى طرابلسى رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
و مِمَّا حَدَّثَنَا بِهِ الشَّیْخُ الْفَقِیهُ أَبُو الْحَسَنِ بْنُ شَاذَانَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ الْوَلِیدِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الصَّفَّارُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زِیَادٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ علیهما السلام یَقُولُ . ِیَا یُونُسُ قَالَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله علیه وآله مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ یَظْلِمُ بَعْدِی فَاطِمَةَ ابْنَتِی وَ یَغْصِبُهَا حَقَّهَا وَ یَقْتُلُهَا
امام صادق علیه السلام فرمودند: ای یونس! جدم رسولخدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ملعون است ملعون است کسی که پس از من، به دخترم فاطمه ظلم روا کند و حق او را غصب کند و او را بکشد.
کنز الفوائد، تالیف ابو الفتح کراجکى طرابلسى، جلد ۱، صفحه ۱۵۰
بر قاتلین حضرت زهرا سلام الله علیها لعنت
علت نام گذاری حضرت زهرا سلام الله علیها به فاطمه
شیخ طوسی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه و همچنین جوینی عالم بزرگ اهل سنت عمری روایت کردهاند:
٥٧١ / ١٨ ـ وبهذا الاسناد ، قال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : إنما سمیت ابنتی فاطمة لان الله ( عز وجل ) فطمها وفطم من أحبها من النار.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: دخترم را فاطمه نامیدم زیرا که خداوند او و دوستدارانش را از آتش جهنم دور کرده است.
الامالی، تالیف شیخ طوسی، مجلس ۱۱، حدیث ۱۸، صفحه ۲۹۴، چاپ دار الثقافة
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۶۵، صفحه ۱۳۳، چاپ دار إحیاء تراث العربی
علم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در کلام امام سجاد علیه السلام
علی بن ابی طالب طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است که امام سجاد علیه السلام به حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند:
اَنْتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرَ مُعَلَّمَة وَ فَهِمَةٌ غَیرَ مُفَهَّمَة.
ای عمه، تو به حمد الله، عالمى هستى كه نزد كسى تعلیم ندیدى و دانایى هستى كه نزد كسى نیاموختى.
الاحتجاج، تالیف علی بن ابی طالب طبرسی، جلد ۲، صفحه ۲۷
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۵، صفحه ۱۶۴
دستور امام صادق علیه السلام به سب و برائت از ابو بکر و عمر
شیخ کشی رحمت الله علیه روایت کرده است:
۳۶۳- نصر بن صباح ، قال حدثنی إسحاق بن محمد البصری، قال حدثنی محمد بن جمهور القمی، قال حدثنا موسی بن بشار الوشاء، عن داود بن النعمان ، قال دخل الکمیت فأنشده ، وذکر نحوه ثم قال فی آخره أن الله عز و جل یحب معالی الأمور ویکره سفسافها، فقال الکمیت یاسیدی أسألک عن مسألة و کان متکئا فاستوی جالسا وکسر فی صدره وسادة ثم قال سل فقال أسألک عن الرجلین فقال یاکمیت بن زید ماأهریق فی الإسلام محجمة من دم و لااکتسب مال من غیرحله و لانکح فرج حرام إلا و ذلک فی أعناقهما إلی یوم یقوم قائمنا، ونحن معاشر بنی هاشم نأمر کبارنا وصغارنا بسبهما والبراءة منهما.
داود بن نعمان گفت: کمیت خدمت امام صادق صلوات الله علیه رسید و شعرى سرود؛ امام شعر او را تصحیح نمود. آنگاه فرمودند: خداوند کارهای عالی را دوست دارد و از چیزهاى نامرغوب و بد خوشش نمیآید. کمیت عرض کرد: آقا اجازه میدهید سوالی بکنم؟! امام صلوات الله علیه تکیه کرده بودند، راست نشست و سینهی خود را بر بالشی تکیه داد فرمود: سوال کن. عرض کرد: دربارهی آن دو نفر (ابو بکر و عمر لعنهما الله) چه میگویید؟ فرمود: ای کمیت! اگر به اندازهی یک حجامت خون در اسلام ریخته شود یا مالى از راه حرام به دست آید و یا و شویى حرامى انجام شود؛ گناه آن به گردن آن دو نفر است تا روز قیامت تا قائم (عجل الله تعالی فرجه) ما قیام کند. ما بنى هاشم بزرگ و کوچک خود را به سب و برائت از آن دو نفر دستور میدهیم.
اختیار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الکشی، صفحه ۱۸۰، حدیث ۳۶۳، چاپ موسسه النشر الاسلامی
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۷، صفحه ۳۲۳، حدیث ۱۷، چاپ دار احیاء التراث العربی
شفاعت شیعیان توسط حضرت معصومه سلام الله علیها
شهید نور الله شوشتری رضوان الله علیه روایت کرده است:
عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: أَلَا وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَةُ، أَلَا وَ إِنَّ قُمَّ الْکُوفَةُ الصَّغِیرَةُ، أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ، تُقْبَضُ فِیهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِی اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى، وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِیعَتِی الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ.
از حضرت صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: آگاه باشید که برای امیر المومنین علیه السلام، حرمی است و آن حرم، کوفه است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک است. آگاه باشید که از هشت در بهشت، سه در آن به قم باز میشود. بانویی از فرزندان من در قم از دنیا میرود که اسمش فاطمه بنت موسى علیهما السلام است و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت میشوند.
مجالس المومنین، تالیف نور الله شوشتری رحمه الله، جلد ۱، صفحه ۸۳
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رحمه الله، جلد ۶۰، صفحه ۲۲۸
السلام علیک یا فاطمة المعصومة علیها السلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله گرامیترین خلق عالم
ابن شهر آشوب مازندرانی رحمه الله روایت کرده است:
أمیر المؤمنین علیه السلام: لمّا ولد رسول اللَّه صلى الله علیه وآله وسلم اُلقیت الأصنام فی الكعبة على وجوهها، فلمّا أمسى سمع صیحة من السماء جاءَ الحقُّ وَزَهَقَ الباطِل إنَّ الباطِلَ كانَ زَهُوقاً». وورد انه أضاء تلك اللیلة جمیع الدنیا وضحك كل حجر ومدر وشجر وسبح كل شئ فی السماوات والارض لله عزوجل وانهزم الشیطان وهو یقول: خیر الامم واكرم العبید واعظم العالم محمد.
امیر المومنین علیه السلام فرمودند: هنگامی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله تولد یافت، بتهاى داخل کعبه به رو بر زمین افتادند، و هنگامی كه شب فرا رسید صدایی از آسمان شنیده شد که میفرمود: حق ظاهر شد و باطل نابود گردید، و همانا باطل نابود شدنی است». و نقل شده است که در آن شب تمام دنیا روشن گردید، هر سنگ و ریگ و درختی خنده کرد، و آنچه در آسمان و زمین بود تسبیح خداوند نمود، شیطان در هم شکسته شد و میگفت: بهترین شخص از میان امتها و بهترین آفریده، و گرامیترین بنده و بزرگترین شخصیت عالم محمد صلی الله علیه و آله است.
مناقب آل ابی طالب، تالیف ابن شهر آشوب، جلد ۱، صفحه ۵۸، چاپ دار الاضواء
وجوب برائت در کلام صادق آل محمد علیهم السلام
ابن ادریس حلی رضوان الله علیه عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
وقیل للصادق علیه السلام: إن فلانا یوالیکم إلا أنه یضعف عن البراءة من عدوکم، فقال: هیهات کذب من ادعى محبتنا ولم یتبرأ من عدونا.
به امام صادق علیهالسلام عرض شد که شخصی شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. حضرت فرمودند: هرگز چنین نیست، دروغ میگوید هر کس که ادعا میکند دوستدار ماست ولی از دشمن ما بیزاری نمی جوید.
مستطرفات السرائر، تألیف ابن ادریس حلی، صفحه ۲۶۶، چاپ مکتبة الروضة الحیدریة
بحار الانوار، تألیف علامه مجلسی، جلد ۲۷، صفحه ۵۸، چاپ دار احیاء التراث العربی
روز کندن لباس مشکی چه روزی است؟
٣٧٠١ / ٣٠ ـ الحسن بن سلیمان الحلیّ فی كتاب المحتضر : نقلا عن الشیخ الفقیه الفاضل علی بن مظاهر الواسطی ، باسناد متصل عن محمّد بن العلاء الواسطی ویحیى بن جریح البغدادی ، عن أحمد بن إسحاق القمی ، عن أبی الحسن علی بن محمّد العسكری ( علیه السلام ) ، عن رسول الله ( صلّى الله علیه وآله ) ، فی خبر طویل فی فضل یوم التاسع من ربیع الأول وأسامیه ـ إلى أن قال ـ : قال ( علیه السلام ) : ویوم نزع السواد » ، الخبر.
احمد بن اسحاق قمی رضوان الله علیه روایت کرده است که امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایتی طولانی فرمودند: روز نهم ربیع الاول (سالروز هلاکت عمر بن خطاب) روز کندن لباس سیاه است.
مستدرک الوسائل، تالیف محدث نوری قدس سره، جلد ۳، صفحه ۳۲۶-۳۲۷، حدیث ٣٧٠١
به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله روز نهم ربیع الاول روز شادی ماست.
اتمام حجت رسول خدا صلی الله علیه و آله و هراس شدید ابو بکر و عمر از شب قدر
ثقة الاسلام کلینی و شیخ محمد بن حسن صفار رضوان الله علیهما روایت کردهاند:
٥- وعن أبی عبد الله علیه السلام قال، كان علی علیه السلام كثیرا ما یقول -: [ما] اجتمع التیمی والعدوی عند رسول الله صلى الله علیه وآله وهو یقرأ: " إنا أنزلناه " بتخشع وبكاء فیقولان: ما أشد رقتك لهذه السورة؟ فیقول رسول الله صلى الله علیه وآله: لما رأت عینی ووعا قلبی، ولما یرى قلب هذا من بعدی فیقولان: وما الذی رأیت وما الذی یرى قال: فیكتب لهما فی التراب " تنزل الملائكة والروح فیها بإذن ربهم من كل أمر " قال: ثم یقول: هل بقی شئ بعد قوله عز وجل: " كل أمر " فیقولان: لا، فیقول: هل تعلمان من المنزل إلیه بذلك؟ فیقولان: أنت یا رسول الله، فیقول: نعم، فیقول: هل تكون لیلة القدر من بعدى؟ فیقولان: نعم، قال: فیقول: فهل ینزل ذلك الامر فیها؟ فیقولان: نعم، قال: فیقول: إلى من؟ فیقولان: لا ندری، فیأخذ برأسی ویقول: إن لم تدریا فادریا، هو هذا من بعدی قال: فإن كانا لیعرفان تلك اللیلة بعد رسول الله صلى الله علیه وآله من شدة ما یداخلهما من الرعب.
از امام جعفر صادق صلوات الله علیه روایت است که آن حضرت فرمود: حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه در بیشتر وقتها میفرمود: هر گاه تیمى و عدوی (ابو بکر و عمر) خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و آن حضرت سوره انا انزلناه» را با خشوع و گریه تلاوت میفرمود، آن دو میگفتند: چقدر در این سوره دلت میسوزد، پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمود: برای آنچه چشمم دیده و دلم فهمیده و نیز براى آنچه دل این شخص (امیر المومنین صلوات الله علیه) پس از من در مییابد. آنها میگفتند: مگر شما چه دیدهاید و او چه میبیند؟ حضرت براى آنها روی خاک مینوشت این شب فرشتگان و روح به اذن خدا برای هر امری [که مقرر شده است] نازل میشوند» سپس میفرمود: پس از اینکه خداى عز و جل میفرماید هر امری» دیگر چیزی باقى میماند؟ آن دو میگفتند: نه. آن حضرت میفرمود: میدانید آنکه هر امرى بر او نازل میشود کیست؟ آن دو میگفتند: تو هستى اى رسول خدا. آن حضرت میفرمود: آری، اما شب قدر بعد از من هم میباشد؟ آن دو میگفتند: آری. آن حضرت میفرمود: در شبهای قدر پس از من هم آن امر نازل میشود؟ آن دو میگفتند: آری. آن حضرت میفرمود: به چه کسى نازل مىشود؟ آن دو میگفتند: نمیدانیم، رسول خدا صلی الله علیه و آله دست بر سر من میگذاشت و میفرمود: اگر نمیدانید، بدانید، آن شخص پس از من این مرد [امیر المومنین صلوات الله علیه] است. سپس آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله میشناختند، به واسطه هراس سختى که در دل آنها میافتاد.
الکافی، تالیف ثقة الاسلام کلینی، جلد ۱، صفحه ۲۴۹، حدیث ۵، چاپ دار کتب الاسلامیة
بصائر الدرجات، تالیف محمد بن حسن صفار، صفحه ۲۲۴، حدیث ۱۶، چاپ منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی رحمه الله
علت ترس عمر و ابو بکر از شب قدر
علامه مجلسی قدس سره ذیل این روایت مینویسد:
و الرعب إما لأخبار النبی صلى الله علیه و آله بنزول الملائكة أو بمحض النزول بالخاصیة أو بإلقاء الله سبحانه الرعب فی قلوبهم لإتمام الحجة.
ترس آنان یا به خاطر خبر دادن پیامبر صلی الله علیه و آله از نازل شدن ملائکه بوده یا به خاطر نازل شدن ملائکه بر شخص خاصی که میشناختند (یعنی امیر المومنین علیه السلام) یا به خاطر این بوده که خداوند متعال ترسی در دل آنان ایجاد میکرد تا حجت بر آنان تمام شود.
مرآة العقول، تالیف علامه مجلسی، جلد ۳، صفحه ۸۷، چاپ دار الکتب الاسلامیة
حضرت زهرا علیها السلام معنا و تاویل شب قدر
ابو القاسم فرات کوفی رضوان الله علیه روایت کرده است:
٧٤٧- ٢- فرات قال : حدثنا محمد بن القاسم بن عبید معنعنا : عن أبی عبد الله علیهالسلام انه قال : إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ » اللیلة فاطمة والقدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرك لیلة القدر ، وإما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها أو من معرفتها الشك .
محمد بن قاسم بن عبید نقل کرده است که امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند: در آیه: ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم»، شب، حضرت فاطمه علیها السلام و قدر، خداوند متعال است. هر که حضرت فاطمه علیها السلام را چنان که سزاوار آن بانو باشد، بشناسد، او شب قدر را درک کرده است. او فاطمه نام گرفت چرا که مردمان از شناختش فطم گشته و بازداشته شدهاند؛ یا در شناختش به تردید افتادند.
تفسیر فرات الکوفی، جلد ۲، صفحه ۵۸۱، حدیث ۷۴۷، چاپ موسسه التاریخ العربی
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۴۳، صفحه ۶۵، حدیث ۵۸، چاپ دار احیاء التراث العربی
شب قدر و مقدر شدن ولایت امیر المومنین علیه السلام
شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است:
۲- حدثنا أبی ـ رحمه الله ـ قال : حدثنا سعد بن عبد الله ، قال : حدثنا محمد بن الحسین بن أبی الخطاب ، عن محمد بن عبید بن مهران ، عن صالح بن عقبة ، عن المفضل بن عمر ، قال : ذكر عند أبی عبد الله علیه السلام إنا أنزلناه فی لیلة القدر » قال : ما أبین فضلها على السور. قال : قلت : وأی شئ فضلها؟ قال : نزلت ولایة أمیر المؤمنین علیهالسلام فیها. قلت : فی لیلة القدر التی نرتجیها فی شهر رمضان. قال : نعم ، هی لیلة قدرت فیها السماوات والأرض وقدرت ولایة أمیر المؤمنین علیهالسلام فیها.
مفضل بن عمر گوید: نزد امام صادق علیه السلام از سوره إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» یاد شد فرمود: چه قدر روشن است فضیلت آن بر دیگر سورهها. مفضل گوید: گفتم: فضیلت آن چیست؟ فرمود: ولایت امیر المومنین علیه السلام در آن نازل شده است. گفتم: در شب قدرى كه در ماه رمضان به آن امید داریم؟ فرمود: آرى آن شبى است كه آسمانها و زمین در آن مقدر شدهاند و ولایت امیر المومنین علیه السلام نیز در آن مقدر شده است.
معانی الاخبار، تالیف شیخ صدوق، صفحه ۳۱۵-۳۱۶، حدیث ۲، چاپ دار المعرفة
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۹۴، صفحه ۱۸، حدیث ۳۹، چاپ دار احیاء التراث العربی
گمراهان و مارقین در زمان غیبت امام عصر عجل الله فرجه
شیخ طوسی رحمت الله علیه روایتی را در رابطه با غیبت امام عصر عجل الله فرجه از زبان صادق آل محمد علیهم السلام نقل میکند. در ذیل این روایت طولانی، امام صادق علیه السلام به توصیف و دستهبندی عقاید باطل و گمراه در زمان غیبت امام عصر عجل الله فرجه میپردازد و میفرماید:
كَذَلِكَ غَیْبَةُ اَلْقَائِمِ فَإِنَّ اَلْأُمَّةَ سَتُنْكِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ یَهْذِی بِأَنَّهُ لَمْ یُولَدْ وَ قَائِلٍ یَقُولُ إِنَّهُ یَتَعَدَّى إِلَى ثَلاَثَةَ عَشَرَ وَ صَاعِداً وَ قَائِلٍ یَعْصِی اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّ رُوحَ اَلْقَائِمِ یَنْطِقُ فِی هَیْكَلِ غَیْرِهِ.
غیبت قائم نیز چنین است زیرا این امت به واسطه طول مدتش آن را انکار مىکند (غیبت چنان به طول میکشد که بیشتر مردم گمراه میشوند مانند یهود و نصاری که در رابطه با غیبت حضرت عیسی علیه السلام گمراه شدند) پس گویندهای (گروهی) به هذیان گوید: او متولد نشده است (و در آخر امان متولد می شود) و گویندهاى (گروهی) دیگر گوید: او مرده است و گویندهاى (گروهی) دیگر این کلام کفرآمیز را گوید که یازدهمین ما ائمه عقیم بوده است (و فرزندی نداشته) و گویندهای (گروهی) دیگر با این کلام از دین خارج شود که تعداد ائمه به سیزده و یا بیشتر رسیده است (یعنی قائل به امامت نوعیه میشوند و مقام امامت و ولایت را به سیزدهمی و بیشتر تعمیم میدهند این گروه نیز در کلام صادق آل محمد علیهم السلام جزء گمراهان و مارقین قرار گرفتهاند) و گویندهای (گروهی) دیگر به نافرمانى خدای تعالی پرداخته و گوید روح قائم در کالبد دیگری سخن میگوید (یعنی روح قائم عجل الله فرجه در بدن شخص دیگری حلول کرده است و سخنی که او میگوید همان سخن قائم عجل الله فرجه است که بر زبان او جاری شده است).
الغیبة، تالیف شیخ طوسی، صفحه ۱۷۰، چاپ موسسه المعارف الاسلامیة
پی نوشت: همان طور که مشخص است از میان این پنج گروه گمراه، سه گروه اول متعلق به جماعت اهل سنت عمری است ولی در خصوص دو گروه گمراه دیگر، این دو گروه به نوعی دعوی شیعه بودن دارند اما به تصریح کلام امام صادق علیه السلام از دین خارج شدند و جزء مارقین هستند.
اللهم عجل لولیک الفرج
فضائل امیر المومنین علیه السلام نزد خداوند
شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در قسمتی از خطبه شریف غدیر فرمودند:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ فَضَائِلَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ سلام الله علیه عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ أَنْزَلَهَا فِی الْقُرْآنِ أَكْثَرَ مِنْ أَنْ أُحْصِیَهَا فِی مَقَامٍ وَاحِدٍ فَمَنْ أَنْبَأَكُمْ بِهَا وَ عَرَّفَهَا فَصَدِّقُوه.
ای گروه مردم! به راستی فضائل علی بن ابی طالب علیهما السلام نزد خداوند است و آنها را در قرآن نازل فرموده، و از شمار خارج است، پس هر که شما را به آنها خبر داد و آگاه ساخت او را باور نموده و تصدیق کنید.
الاحتجاج، تالیف شیخ طبرسی، جلد ۱، صفحه ۸۴، چاپ منشورات الشریف الرضی
مولا علی علیه السلام امیر مومنان و سرور مسلمانان و خاتم جانشینان و پیشرو دست و رو سفیدان
سید بن طاووس رضوان الله علیه روایت کرده است:
فیما نذكره من كتاب المناقب أیضا للحافظ أحمد بن مردویه، فی تسمیة رسول الله صلى الله علیه وآله لمولانا علی علیه السلام بأمیر المؤمنین وسید المسلمین وخاتم الوصیین وإمام الغر المحجلین، ما هذا لفظه: حدثنا محمد بن علی بن دحیم قال: حدثنا الحسین بن الحكم الحبری قال: حدثنا إسماعیل بن ابان قال: حدثنا صباح بن یحیى المزنی عن الحارث بن حصیرة عن القاسم بن جندب عن أنس قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: یا أنس، اسكب لی وضوء أو ماء. فتوضأ وصلى، ثم انصرف فقال: یا أنس، أول من یدخل علی الیوم أمیر المؤمنین وسید المسلمین وخاتم الوصیین وإمام الغر المحجلین. فجاء علی علیه السلام حتى ضرب الباب. فقال صلى الله علیه وآله: من هذا، یا أنس ؟ قلت: هذا علی. قال: إفتح له، فدخل.
انس بن مالک گفت: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای انس، آب وضو یا آبی برای من حاضر کن. پس وضو ساخته و نماز گزاردند. سپس فرمودند: ای انس، اولین کسی که امروز بر من داخل شود، امیر مومنان و سرور مسلمانان و خاتم جانشینان و پیشرو دست و رو سفیدان میباشد. ناگهان علی (علیه السلام) آمد و در را کوبید. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای انس، او کیست؟ گفتم: او علی (علیه السلام) است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در را به روی او باز کن. پس او داخل شد.
الیقین، تالیف سید بن طاووس، باب ۲، صفحه ۱۳۱، چاپ دار العلوم بیروت
چرا سنیها و مخالفین بیشتر از شیعیان به عبادت و نماز اهمیت میدهند؟
فضل الله راوندی عالم بزرگ شیعه روایت کرده است:
۱٦٤- قال علیه السلام : قال رسول الله صلى الله علیه و آله : ما من عمل فی بدعة خلاه الشیطان و العبادة و ألقى علیه الخشوع و البكاء .
حضرت امام کاظم علیه السلام از پدرانشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میفرماید که فرمودند: هر کس خود را به بدعتی مشغول کند، شیطان او را به عبادت مشغول میکند و به او حالت خشوع و گریه میدهد.
النوادر، تالیف فضل الله راوندی، صفحه ۱۳۱، حدیث ۱۶۴، چاپ موسسه دار الحدیث الثقافیة
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۶۹، صفحه ۲۱۶، حدیث ۸، چاپ دار احیاء التراث العربی
سفینة البحار، تالیف شیخ عباس قمی، جلد ۴، صفحه ۴۳۲، چاپ دار الاسوة
ماجرای مجازات ابن هرمه توسط امیر المومنین علیه السلام به جرم فساد و خیانت به مردم
قابل توجه آن نادانهایی که برای توجیه فساد حکومتشان به حضرت امیر المومنین علیه السلام تهمت مماشات با فاسدین و خائنین و چشمپوشی از جرائم آنان را میزنند.
قاضی نعمان مغربی روایت کرده است:
۱۸۹۲- و عن علی علیه السلام : أنه استدرك على ابن هرمة خیانة و كان على سوق الأهواز فكتب إلى رفاعة فإذا قرأت كتابی هذا فنح ابن هرمة عن السوق و أوقفه للناس و اسجنه و ناد علیه و اكتب إلى أهل عملك لتعلمهم رأیی فیه و لا تأخذك فیه غفلة و لا تفریط فتهلك عند الله عز و جل من ذلك و أعزلك أخبث عزلة و أعیذك بالله من ذلك فإذا كان یوم الجمعة فأخرجه من السجن و اضربه خمسة و ثلاثین سوطا و طف به فی الأسواق فمن أتى علیه بشاهد فحلفه مع شاهده و ادفع إلیه من مكسبه ما شهد به علیه و مر به إلى السجن مهانا مقبوضا و احزم رجلیه بحزام و أخرجه وقت الصلاة و لا تحل بینه و بین من یأتیه بمطعم أو مشرب أو ملبس أو مفرش و لا تدع أحدا یدخل إلیه ممن یلقنه اللدد و یرجیه الخلاص فإن صح عندك أن أحدا لقنه ما یضر به مسلما فاضربه بالدرة و احبسه حتى یتوب و مر بإخراج أهل السجن إلى صحن السجن فی اللیل لیتفرجوا غیر ابن هرمة إلا أن تخاف موته فتخرجه مع أهل السجن إلى الصحن فإن رأیت له طاقة أو استطاعة فاضربه بعد ثلاثین یوما خمسة و ثلاثین سوطا بعد الخمسة و ثلاثین سوطا الأولى و اكتب إلی بما فعلت فی السوق و من اخترت بعد الخائن و اقطع عن الخائن رزقه .
در دوران حکومت امیر المومنین علیه السلام، به آن حضرت خبر رسید که ابن هرمه مامور حکومتی ناظر بر بازار اهواز، مرتکب خیانتی شده است. امیر المومنین علیه السلام علیه السلام پس از اطلاع، به فرماندار خود در اهواز چنین نوشت: هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار و او را به مردم معرفی کن و به زندانش بیفکن و آبرویش را بریز و به همه بخشهای تابع اهواز بنویس که من چنین عقوبتی برای او معین کردهام. مبادا در مجازات او غفلت یا کوتاهی کنی، که نزد خدا خوار میشوی، و من به زشتترین صورت ممکن تو را از کار برکنار میکنم و خدا آن روز را نیاورد. چون روز جمعه رسید، او را از زندان درآور و سی و پنج تازیانه به او بزن و او را در بازار بگردان. و هر کس گواهی آورد که ابن هرمه از او چیزی گرفته است، او را با گواه قسم بده، و مبلغ را از مال ابن هرمه بردار و به صاحب آن بپرداز و دوباره او را خوار و سرافکنده و بیآبرو به زندان بازگردان، پاهایش را در بند بگذار، و تنها برای نماز باز کن و فقط اگر کسی برایش خوراک یا نوشیدنی یا پوشاک یا زیراندازی آورد به او برسان. مگذار ملاقاتی داشته باشد، تا مبادا راه پاسخگویی به محاکمه را به او یاد دهند و به آزاد شدن از زندان امیدوارش سازند. و اگر دانستی که کسی چیزی (عذری) به او آموخته است که به مسلمانی زیانی میرساند، او را نیز تازیانه بزن و زندانی کن تا توبه کند. شبها زندانیان را به فضای باز بیاور تا تفریح کنند، جز ابن هرمه! مگر اینکه بترسی که بمیرد، در این صورت او را نیز به حیاط زندان بیاور و اگر دیدی هنوز طاقت تازیانه خوردن دارد، پس از سی روز، سی وپنج تازیانه دیگر - به جز سی و پنج تازیانه نخستین - به او بزن. و برای من بنویس که در مورد بازار (و نظارت بر آن) چه کردی، و پس از این خائن، چه کسی را برگزیدی، در ضمن حقوق ابن هرمه خائن را نیز قطع کن.
دعائم الاسلام، تالیف قاضی نعمان مغربی، جلد ۲، صفحه ۵۳۲-۵۳۴، حدیث ۱۸۹۲، چاپ موسسه آل البیت لاحیاء التراث
مستدرک الوسائل، تالیف میرزای نوری، جلد ۱۷، صفحه ۴۰۳-۴۰۴، حدیث ۲۱۶۷۳، چاپ موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث
این است تفاوت حکومت عدل علوی با حکومتهای جعلی مدعی
لعن فرشتگان آسمانها و زمین بر صوفیه
علمای شیعه همچون شیخ طوسی، شیخ طبرسی، ورام بن ابی فراس و . رحمت الله علیهم روایت کردهاند که پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در قسمتی از وصایای خود به حضرت ابی ذر علیه السلام فرمودند:
یا أبا ذر یكون فی آخر امان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم، یرون أن لهم الفضل بذلك على غیرهم؛ أولئك یلعنهم أهل السموات و الأرض.
ای ابی ذر در آینده قومی خواهد آمد که در تابستان و زمستان لباس پشم (صوف) میپوشند و با این کار خود را از دیگران برتر میدانند، و فرشتگان آسمانها و زمین به آنها لعنت میفرستند.
الامالی، تالیف شیخ طوسی، مجلس ۱۹، حدیث ۱، صفحه ۵۳۹، چاپ موسسه البعثة
مکارم الاخلاق، تالیف شیخ طبرسی، جلد ۲، حدیث ۲۶۶۱، صفحه ۳۸۱، چاپ موسسه النشر الاسلامی
تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، تالیف ورام بن ابی فراس، صفحه ۳۱۴، چاپ مکتبة الحیدریة
بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۷۴، حدیث ۳، صفحه ۹۱، چاپ دار احیاء التراث العربی
حدیقة الشیعة، تالیف مقدس اردبیلی، جلد ۲، صفحه ۷۴۸، چاپ انتشارات انصاریان
وسائل الشیعة، تالیف شیخ حر عاملی، جلد ۵، صفحه ۳۵، حدیث ۵۸۲۸، چاپ موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث
سفینة البحار، تالیف شیخ عباس قمی، جلد ۳، صفحه ۱۴۳، چاپ مجمع البحوث الاسلامیة
مستدرک سفینة البحار، تالیف علامه نمازی شاهرودی، جلد ۶، صفحه ۳۹۸، چاپ موسسه النشر الاسلامی
عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، جلد ۲، صفحه ۴۵۴، انتشارات انوار الهدی
شرح روایت توسط علامه مجلسی قدس سره:
بدان که چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله به وحی الهی بر جمیع علوم آینده و رموز غیبیه مطلعاند، و بیان مدح تواضع و شکستگی و شالپوشی نمودند، و میدانستند که جمعی از اصحاب بدعت و ضلالت بعد از آن حضرت به هم خواهند رسید که در این لباس به تزویر و مکر مردم را فریب دهند، لهذا متصل به آن فرمودند که: جماعتی به هم خواهند رسید که علامت ایشان این است که به چنین لباسی ممتاز خواهند بود؛ آن گروه ملعوناند، تا مردم فریب ایشان را نخورند. و به غیر فرقه ضاله مبتدعه صوفیه، دیگر کسی این علامت را ندارد. و این یکی از معجزات عظیمه حضرت رسالت پناهی است که از وجود ایشان خبر دادهاند و سخن را در مذمت ایشان مقرون به اعجاز ساختهاند که کسی را شبهه در حقیت این کلام معجز نظام نماند، و هر که با وجود این آیه بینه انکار نماید به لعنت خدا و رسول گرفتار گردد. و آنچه حضرت فرمودهاند از پشمپوشی، منشا لعن ایشان همین نیست؛ بلکه چون آن جناب به وحی الهی میدانستهاند که ایشان شرع آن حضرت را باطل خواهند کرد، و اساس دین آن حضرت را خراب خواهند کرد، و در عقاید به کفر و زندقه قائل خواهند شد، و در اعمال، ترک عبادات الهی کرده به مخترعات بدعتهای خود عمل نموده و مردم را از عبادت بازخواهند داشت، لعن ایشان فرموده، و این هیئت و لباس را علامتی برای ایشان بیان فرموده که به آن علامت ایشان را بشناسند. ای عزیز اگر عصابه (سربند) عصبیت از دیده بگشایی و به عین انصاف نظر نمایی، همین فقره که در این حدیث شریف وارد شده است، براى ظهور بطلان طایفه مبتدعه صوفیه کافی است، قطع نظر از احادیث بسیار که صریحا و ضمنا بر بطلان اطوار و اعمال ایشان و مذمت مشایخ و اکابر ایشان وارد شده است. و اکثر قدما و متاخرین علمای شیعه رضوان الله علیهم مذمت ایشان کردهاند، و بعضی کتابها بر رد ایشان نوشتهاند، مثل: علی بن بابویه که نامهها به حضرت صاحب الامر علیه السلام مینوشته و جواب او میرسیده، و فرزند سعادتمندش محمد بن بابویه که رئیس محدثین شیعه است، و مثل شیخ مفید که عماد مذهب شیعه بوده، و اکثر محدثین و فضلای نامدار از شاگردان اویند، و توقیع حضرت صاحب الامر علیه السلام برای او بیرون آمده مشتمل بر مدح او، و او کتابی مبسوط بر رد ایشان نوشته، و مثل شیخ طوسی که بزرگ طایفه شیعه است، و اکثر احادیث شیعه به او منسوب است. و مثل علامه حلی رحمه الله که در علم و فضل مشهور آفاق است، و مثل شیخ علی در کتاب مطاعن مجرمیه، و فرزند او شیخ حسن در کتاب عمدة المقال، و شیخ عالی قدر جعفر بن محمد دوریستی در کتاب اعتقاد و ابن حمزه در چند کتاب، و سید مرتضی رازی در چند کتاب، زبدة العلماء و المتورعین مولانا احمد اردبیلی قدس الله ارواحهم و شکر الله مساعیهم، و غیر ایشان از علمای شیعه رضوان الله علیهم، و ذکر سخنان این فضلاء عظیم الشان، و اخباری که در این مطلب ایراد نمودهاند، موجب تطویل مقال است ان شا الله کتابی علاحده در این مطلب نوشته میشود.
عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، جلد ۲، صفحه ۴۵۴-۴۵۶، انتشارات انوار الهدی
آیا بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن بودند بهشت اخروی بود یا باغی زمینی؟
آن بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن بودند، همان بهشت موعود نبود، بلکه باغی بود از باغهای دنیوی که خداوند برای حضرت آدم و حوا در نظر گرفته بود؛ در بهشت شیطان راه ندارد و وسوسهای نیز نیست و کسی بیرون رانده نمیشود.
در قرآن نیز کلمه جنت وما به معنای بهشت اخروی نیامده است و بارها به معنی باغ زمینی آمده است.
به عنوان مثال به مواد ذیل توجه کنید:
وَفِی الأَرْضِ قِطَعٌ مُّتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَانٍ یُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِی الأُكُلِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ﴿۴﴾ الرعد
فَعَسَى رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًا ﴿۴۰﴾ الكهف
كِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا ﴿۳۳﴾ الكهف
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا ﴿۳۹﴾ الكهف
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ سَیْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیْهِمْ جَنَّتَیْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ ﴿۱۶﴾ سبأ
علی بن ابراهیم قمی رضوان الله علیه عالم و مفسر بزرگ شیعه روایت کرده است؛
فإنه حدثنی أبی رفعه قال سئل الصادق علیه السلام عن جنة آدم أمن جنان الدنیا كانت أم من جنان الآخرة فقال كانت من جنان الدنیا تطلع فیها الشمس والقمر ولو كانت من جنان الآخرة ما اخرج منها أبدا آدم ولم یدخلها إبلیس .
از امام جعفر صادق علیه السلام راجع به بهشت حضرت آدم جویا شدند که آیا از بهشتهاى دنیا یا از بهشتهاى آخرت بوده؟ فرمود: از بهشتهاى دنیا بود که خورشید و ماه در آن طلوع میکرد. اگر از بهشتهاى آخرت بود، هیچ گاه حضرت آدم از آن خارج نمیشد و ابلیس به آن وارد نمیشد.
تفسیر القمی، تالیف علی بن ابراهیم قمی، جلد ۱، صفحه ۴۳، چاپ موسسه دار الکتاب
درباره این سایت